داستانهای کیمیا



این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


تقدیم به همه دوستان عزیز تر از جانم

 

 


حماسه 6 بهمن آمل

برگه‌های تقویم راکه ورق می‌زنید مابین روزهای پرشور بهمن ماه به روزی می‌رسید که شاید کمتر از دیگر روزها از آن گفته و نوشته‌اند؛ ششم بهمن، سالروز حماسه مردم آمل .

به گزارش ایسنا، انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به پیروزی رسید اما معاندین و دشمنان انقلاب حتی اندکی برای ضربه زدن و ایجاد دسیسه بر ضد آن، کوتاهی نکردند .

توطئه های دشمنان انقلاب با ترور و شهادت شخصیت های انقلابی، حمله به شهرهای متعدد ایران، بمب گذاری در مکان های مختلف و ایجاد ارعاب بین مردم ادامه یافت .

تحمیل جنگ بر ضدانقلاب که همچون جوانه ای در حال رشد بود از سوی صدام و رژیم بعثی عراق، یکی از مصداق های بارز فتنه بسیاری از دشمنان را جلوه گر کرد که نیروهای مردمی از اقشار و سنین مختلف به سوی جبهه ها، اعزام شدند.

اما ششم بهمن سال 1360، یکی از حماسه های ماندگار ملت ایران در شهرستان آمل به وقوع پیوست که بعد از گذشت چندین دهه از آن هم چنان در اذهان به افتخار و شکوه فراوان از آن، یاد می شود .

آنچه رفتن به دنبال حماسه‌ای به نام ششم بهمن را جذاب ‌تر می‌کند این است که امام (ره) در وصیت‌نامه‌شان آنجا که مدل مشارکت مردم در امنیت را نام می‌برد از نقش مردم آمل در حادثه ششم بهمن تقدیر و تشکر کرده و می‌فرماید:" ما باید از مردم آمل تشکر کنیم، دیدید مردم آمل چه بر سرتان آوردند."

امروز پای صحبت‌های یکی از جانبازان حماسه ششم بهمن آمل در سال 60 نشستیم، تا بتوانیم برگی دیگر از سال‌های پرشور اوایل انقلاب را ورق بزنیم و برسیم به اینکه چرا آمل، شهر "هزار سنگر" نام گرفت.

حمزه اسماعیلی یکی از پاسدارانی است که در این قائله در درگیری با منافقان جانباز می‌شود، وی در گفت‌وگو با ایسنا می گوید: گروهی از اعضای اتحادیه کمونیست‌های ایران با نام "سربداران"، از مقر خود با این هدف و اندیشه که مردم آمل در همه زمینه ها با آنها همکاری و پس از آن با کمک شوروی حکومتی را تشکیل و شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری به مقر حکومت خود اضافه می کنند، وارد جنگل های آمل شدند.

وی تصریح کرد: انتخاب جنگل های آمل به عنوان مقر گروه سربداران دلایل فراوانی داشت؛ اول اینکه از نظر جغرافیایی، کوهستانی بودن و پوشش جنگلی آن، امکان استتار و اختفا را به راحتی برای آنها فراهم می‌کرد و دیگر اینکه آب و مواد غذایی به راحتی در دسترس‌ بود، آمل عمق پدافندی بسیار مناسبی داشت؛ یعنی فاصله کوه تا لب دریا زیاد بود و این عمق، امکان تعقیب و گریز در کارهای چریکی را فراهم می‌کرد، به علاوه این شهرستان بر سر راه جاده استراتژیک و بین‌المللی هراز بود و آنها می‌توانستند به راحتی با ایجاد راه‌ بندان و پخش اعلامیه، اخبار حضور خود را به اطلاع دیگران برسانند، ضمن اینکه جاده هراز گزینه خوبی برای تحرکات و جا به جایی نیرو هم بود.

این پاسدار و رزمنده واقعه ششم بهمن آمل خاطرنشان می کند: ورود این گروه کمونیستی تا شکست آنها در شهر آمل 6 ماه طول کشید، در طی زمانی که سربداران در جنگل های آمل پناه گرفته بودند بعضی از جوانان را تحریک کرده و حدود 120 نیرو را به صورت یک گروهان به جمع خود وارد کردند، سربداران در آغاز کار ترورهای کور را آغاز کرد و مردم عادی و ون را مورد ترور قرار می داد، حتی در آن ابتدا یکی از ون را پیش چشمان خانواده اش به شهادت رساند، این ترورهای کور به سطح شهر کشیده شد و نیروی انتظامی که در گذشته با نام شهربانی فعالیت می کردند از حضور این گروهک کمونیستی باخبر شدند.

اسماعیلی می گوید: در اقدام اول، شهربانی بدون برنامه ریزی وارد عمل شد که تلفات زیادی به تشکیلات نیروی مسلح وارد آمد، پس از مدتی با برنامه‌ریزی دقیق سپاه و ساخت پایگاه های متعدد در اطراف جنگل و محاصره آنان فشار بر گروه سربداران آغاز شد تا زمانی که در روز پنجم بهمن ماه گروه منافقان برای فرار به سطح شهر آمدند.

وی گفت: شب پنجم بهمن ماه نیروی سپاه در سطح شهر آماده دفاع در مقابل منافقان شدند، اما منافقان با ورود به داخل شهر شهربانی، فرمانداری، جاده هراز و چند نقطه از شهر را به تصرف خود درآوردند.

صبح روز حماسه

اسماعیلی از صبح روز حماسه مردم آمل می گوید: روز ششم بهمن ماه درگیری از ساعت 6 صبح آغاز شد، شهر در صبح ششم بهمن از مردمی بود که به کمک سپاه، رزمندگان و بسیجیان آمده بودند، مردم سطح شهر چرخ هایی را که برای فروش وسایل در بازار از آن استفاده می شد را پر از ماسه های شن کرده و با آن سنگر های کوچک ساختند، رزمنده ها پشت این سنگرهای کوچک روی گاری رفته و مردم چرخ را هل می دادند و رزمنده ها به سوی منافقان تیراندازی می کردند.

وی می گوید: در نهایت  9 صبح بهمن 1360 با به همت مردم، سپاه و رزمندگان تعدادی از کمونیست‌ها به هلاکت رسیدند و مابقی هم دستگیر شدند.

به گزارش ایسنا مازندران، صبح روز ششم بهمن ماه سال 1360 یک روز سرد زمستانی، ملت شجاع و انقلابی آمل از خانه ها بیرون آمدند و نبرد خود را با منافقان در کنار سپاه، رزمندگان و بسیجیان آغاز کردند و با ساختن سنگر های بی شمار برای رزمندگان نام شهر هزار سنگر را برای آمل رقم زدند. سهم این مردم غیور در این میان سرنوشت ساز بود، در پایان درگیری ها و با رشادت های مردم شهر در کنترل ملت قرار گرفت.

در این شکوه حماسه 42 مرد و زن در راه وفاداری به انقلاب به شهادت رسیدند


مدت مدیدی هست که زمین ناخوش وافسرده ست بلا ومصیبت تا خرخره جانش را گرفته است زمین رنجور من ،پناه دستان اسمانش را از دست داده است ودیوانه وار در تلاش است شمایل تلخ خاطره را از چشمان تر اسمان پاک کند.  به راستی چه تحملی دارد زمین ،که با درک به جامانده ی چند قاب عکس ولنگه  کفشی وپژواک خنده ی یک کودک هنوز که هنوز است مرهم دل داغدار ادمیان است . تلخ است باور حادثه ای که در بطن قصه ام می دود وسخت است باور این که اسمان ما تکه ای از قلب سپید خود را از دست داده است. اما تنها همدردی دستان کوچک من ، نگاشتن و گریستن است


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها